با آب و زمین عذر ز دهقان نپذیرند
تقصیر مکن! دانه خود را شجری کن*
مقدمه
واقعیت این است که مسألهی اسراف و هدر دادن منابع در اقتصاد ایران، دارای ابعادی فراتر از ابعاد فرهنگی است. این مسأله برای ایجاد تعادل میان درآمد و هزینه بسیار مهم و اساسی است و در حوزهی اقتصاد خانواده نیز میتواند تأثیرگذار و سرنوشتساز باشد. ذکر این نکته ضروری است که اگر مصرف بیرویه و بیجا امری غیرعقلایی است، عدممصرف و یا کممصرف کردن در عین نیاز هم صحیح به نظر نمیرسد. در واقع آنچه در ارتباط با مصرف صحیح مطرح میگردد، کممصرف کردن نیست، بلکه مراد از اصلاح الگوی مصرف و به تبع آن صرفهجویی، بهرهمندی مناسب از نعمات خداوندی و استفادهی حداکثری از تمامی قابلیتهای هر چیزی است. همان امری که در اقتصاد از آن بهعنوان بهرهوری یاد میشود. عدهای صرفهجویی را کممصرف کردن معنا کردهاند ولی به نظر میرسد این معنا نمیتواند اقتصادی باشد، زیرا هدف از تولید یک شیء اقتصادی، مصرف آن است. بنابراین شخص لازم است تا در حد برآورده کردن کامل نیاز خود، چیزی را مصرف نماید و کممصرف کردن نمیتواند نیاز وی را برآورده سازد.
از سوی دیگر باید بدین نکته اذعان نمود که اصلاح الگوی مصرف نیازی به برنامههای ضربتی ندارد، بلکه برنامههای تدریجی در بستری عقلانی راهحلی مناسب و قابل قبول است؛ امری که تحقق آن مستلزم کوشش همگانی است.
تعریف و بیان مسأله
اصلاح الگوی مصرف موضوعی است که باید برای رسیدن به مدلی معقول و پسندیده برای دستیابی به آن، همهی جنبههای مثبت و منفی مصرف مورد توجه قرار گیرد. هرچند که بازخوانی همهی جنبهها حتی جنبههای مصرف معنوی به غیر از امور اقتصادی و مادی مانند مصرف عمر و اتلاف وقت و تباهی آن با خوشگذرانی، شبنشینی و ولگردیهای مدرن به شیوهی وبگردی بیهدف، در این نوشتار کوتاه ممکن نیست، ولی میتوان به حوزههای مصرف در حوزهی امور مادی و اقتصادی بیشتر پرداخت. همچنین لازم است برای تبیین درست الگوی مصرف و اجرای طرحها و برنامههای در راستای اصلاح الگوهای نادرست مصرف، همهی جنبهها و ابعاد مسأله واکاوی شود. از سوی دیگر با توجه به اینکه هرگونه مصرفی در مسیر افراط و تفریط بهعنوان شیوهی رفتاری ناهنجار تلقی میشود، برای ارائه و اصلاح الگوی صحیح مصرف لازم است تا این جنبه از مصرف نیز شناسایی و معرفی شود.
نگرشها
اصلاح الگوی مصرف، از زوایای مختلف قابل تحلیل و بررسی است که اینجا به چند نمونه اشاره میشود.
1. برخی اصلاح الگوی مصرف را در حیطهی امور فردی تلقی نموده، بر این باورند که باید در خوراک، پوشاک و هزینههای زندگی، مصرف را مدیریت نموده، از اسراف و تبذیر پرهیز کرد. در این بخش استفادهی بهینه از عمر انسانها نیز میتواند مورد توجه باشد.
2. عدهای دیگر بر این باورند که باید در امور اجتماعی مصرف را کنترل نموده، از اسراف و تبذیر در امور اجتماعی پرهیز کرد؛ مانند عروسیها،عزاداریها، مسافرتها، زیارتها و...
3. گاهی هم این موضوع مربوط به هدفمندسازی یارانهها و صرف بودجههای ملی در امتداد منافع محرومان تعریف میشود.
4. شاید بتوان اصلاح الگوی مصرف را در بکارگیری امکانات فراوان دولتی و نیروهای انسانی درون سازمانها تفسیر نموده، به دولت توصیه کرد که برای اجرای فرمان رهبری لازم است سازمانهای دولتی از تورم نیروی زائد اداری پرهیز نموده، با اشتغال کامل و افزایش بهرهوری در نیروها و استفادهی بهینه از امکانات اداری، از هدر دادن منابع و امکانات ملی جلوگیری کنند.
5. مورد دیگری که میتواند در اصلاح الگوی مصرف مورد توجه قرار گیرد، احداث ساختمانها، تجهیزات و تأسیسات تشریفاتی اداری است که امروزه از نمونههای بارز فساد اداری به نظر میرسد.
6. یکی از مصادیق دیگر اصلاح الگوی مصرف، میتواند روانسازی و اصلاح رویههای اداری برای جلوگیری از تضییع عمر مراجعین در پیچ و خمهای اداری سازمانها شمرده شود.
7. از نمونههای دیگر مصرف، استفاده از سرمایه و ذخائر ملی در روابط بینالملل و مبادلات تجاری با دیگر کشورها میباشد. در این روابط، گاهی سرمایههای ملی به تاراج میرود و کمتر مورد توجه قرار میگیرد.
مفهومشناسی مصرف
مصرف در اصطلاح اقتصادی عبارت است از "ارزش پولی کالاها و خدماتی که از سوی افراد خریداری و تهیه میشود. " برخی دیگر در تعریف مصرف میگویند که ثروت، منبع درآمد است و درآمد خالص (درآمد منهای استهلاک) به دو منظور استفاده میشود؛ بخشی از آن به انباشتن ثروت و پسانداز اختصاص مییابد و بخش دیگر، صرف تحصیل لذت میشود. آن قسمت از درآمد که صرف بهدست آوردن لذت میگردد، مصرف نام دارد.
در دانش اقتصاد، مصرف، دو گروهِ عمدهی خوراکیها و غیرخوراکیها را دربرمیگیرد. خوراکیها، شامل آشامیدنیها، دخانیات، انواع نان، برنج، گوشت، لبنیات، روغن، میوه و سبزی و غیرخوراکیها، شامل گروههای پوشاک و کفش، مسکن، اثاثیهی منزل، بهداشت و درمان، حملونقل و ارتباطات، تفریحات و سرگرمیها، خدمات فرهنگی و کالاها و خدمات متفرقه است.
بهعبارت ساده، مصرف، یعنی بهرهگیری از چیزی برای برآوردن یک یا چند نیاز ذاتى. بنابراین، شناخت شیوههای درست مصرف و رعایت آن و آشنایی با راههای درست استفاده از سرمایه و ابزار کار و لوازم زندگى، از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.
الگوی مصرف در اسلام و غرب
دنیای غرب میکوشد الگوهایی در مصرف به جوامع ارائه دهد که رهاوردی جز فرسایش ثروت و امکانات زندگی آنها ندارد. این تلاش غربیها در محورهای زیر خلاصه میشود:
- ایجاد احساس نیاز و ضرورت به مصرف کالاهای تجملی و کمفایده
گسترش روحیهی مصرفگرایى
انحراف ذهنها از توجه به واقعیتهای زندگى
اعلام پایان روزگار قناعت و فرارسیدن دوران مسابقه و رقابت در مصرف و زندگی لوکس و تشریفاتى.
غرب سعی میکند این اهداف را با شیوههای گوناگونی مانند تبلیغ و اشاعهی مدگرایى، تنوعطلبی در مصرف و بزرگ نشان دادن اشرافیگری و تجملگرایی پیگیرد و در این راه، از دولتها، رادیو، تلویزیون، مجلات، روزنامهها، سینما، تئاتر و وسایل ارتباطی دیگر بهره میبرد.
بنابراین، پایههای الگوی مصرف در غرب عبارتند از:
1. تمتع و بهرهوری هرچه بیشتر
2. رقابت و مسابقه در مصرف
3. تجملگرایی و تشریفات زاید
آمار و ارقام بهدستآمده در زمینهی مصرف انرژی در کشورهای بهظاهر پیشرفته نشان میدهد که این کشورها بیشترین مصرف انرژی را در سطح جهان دارند. برای مثال، مصرف سرانهی انرژی در آمریکا در دههی هفتاد حدود شش برابر مصرف سرانهی انرژی در جهان بوده است، یا یک فرد فرانسوی سیصدبار بیش از یک فرد رواندایی انرژی مصرف میکند. نکتهی قابل تأمل این است که مقدار زیادی از انرژی به مصرفهای غیرضرور و صرفاً لوکس اختصاص دارد.
شرکتهای جهانى گرچه در اصطلاح، خود را موتور توسعه و عامل اساسی توسعه در جهان میدانند، ولی واقعیت چیز دیگری است. آنان به چیزی جز افزایش سود خود نمیاندیشند. آلبرت استریدزبرگ، از متخصصان تبلیغات جهانی میگوید: "ما باید خود را از شرّ یک سلسلهعقاید متعارفی دربارهی اینکه چه چیزهایی برای رفع نیازمندیهای مادی فقر لازم است، خلاص کنیم. "
اما باید توجه داشت که انسان اقتصادی در اسلام، مساوی با نیازهای مادی نیست که مصرف او به این نوع از نیازها محدود باشد، بلکه برخی از خواستههای معنوی نیز انگیزهی مصرف اوست؛ مثل ادای برخی از فریضهها مانند انفاق.
عوامل سببسوز
نظر به آیات قرآنی و روایات و با بررسی نقشهی اجتماعی و نیز رفتارهای حاکم در جامعهی ایرانی و همچنین مطالعهی پیشینهی تاریخی کشور و با استناد به دادههای آماری و تحقیقات انجام شده در طول سالهای اخیر میتوان مسائل گوناگونی را از جمله دلایل رشد روحیهی مصرفگرایی در میان ایرانیان برشمرد.
الف) فرهنگ اسراف و تبذیر؛ معمولاً در جامعهی ما افرادی سعی دارند با استفاده از وسایل ذیقیمت وابستگی خود را به طبقهی فرادست نشان دهد. این فرهنگ هم در رفتار مردم عادی و هم در رفتار مدیران سطوح مختلف کاملاً قابل مشاهده است.
ب) پدیده تخریب و رفتارهای ناهنجار؛ از نمونههای بارز اسراف و زیادهروی است. جالب این است که در بیشتر موارد، انجام این کارها و تخریب کردن، یک ارزش مثبت تلقی میشود و اسم آن را "زرنگی " میگذارند. حتی در برخی موارد چنانچه افرادی در این گروهها چنین کارهایی را انجام ندهند، مورد تمسخر سایرین واقع میشوند. این موارد نمونههایی از تخریب در سطح خرد است. در سطح کلان موارد متعددی از تخریب شخصیت افراد و تخریب سرمایههای ملی و بیتالمال بهچشم میخورد.
ج) فرهنگ خودبرتربینی یا فردگرایی بهجای تعامل و تعاون؛ در بسیاری از موارد، افراد جامعهی ما سعی میکنند در تمام کارها و برآوردن نیازها متکی به خود باشند. داشتن چنین روحیهای باعث شده است تا حجم بالایی از منابع و امکانات جامعه که میتوانست در امر توسعه، تولید و سرمایهگذاری مورد استفاده قرار گیرد، بهصورت راکد در کمدها و انباریهای خانهها بماند و خاک بخورد. در اینجا برای روشن شدن مطلب مثالی ذکر میکنیم. در یکی از مناطق کشور ما مادران اعتقاد دارند که باید تمام وسایل خانگی که مورد نیاز است و در مناسبتهای مختلف مورد استفاده قرار میگیرد، تهیه و در خانه موجود باشد تا در صورت نیاز با خیال آسوده مراسم برگزار شود.
به همین علت در فرصتهای گوناگون، چنانچه پساندازی در خانواده وجود داشته باشد، برای خریدن چنین وسایلی هزینه میشود. بهعنوان مثال مادری که صاحب پسری پنج ساله است با این نظر که موقع پایان خدمت سربازی این پسر یک مهمانی خواهند داد و مثلاً صدنفر را دعوت خواهند کرد. از حالا به فکر تهیه و خرید انواع لوازم خانگی است. درحالیکه این مهمانی 15یا 16سال دیگر برگزار خواهد شد این لوازم تهیه میشوند و در کمدها و انباریها نگهداری میشوند.
پیآمدهای روند مصرفگرایی در کشور
امروزه عوامل متعددی مانند رسانههای جمعی و تبلیغات فراگیر و تودهای سبب شده است، نیازهای کاذب در جامعه نمودار شود و افزایش یابد. در چنین شرایطى استفاده از مدهای لباس، اجناس لوکس و حتی افکار و عقاید مختلف به نحو فزایندهای بروز میکنند.
یکی از صاحبنظران میگوید که امروزه فرهنگ تودهاى، عوامگونه، مصرفگرا، غیرخلّاق و منفعل است. باید توجه کرد که ادامهی این روند، عواقب خطرناکی را درپی خواهد داشت که وابستگی فرهنگى، اقتصادی و بحران هویت از جملهی این پیآمدهای شوم است.
الف) وابستگی اقتصادى؛ پس از انقلاب صنعتی و نیاز روزافزون صنایع غرب به مواد اولیه، آنان بدون در نظر گرفتن حقوق دیگر انسانها، تسلط بر سرزمینهای دیگر را در برنامهی خویش قرار دادند و با استفاده از طرحهای کارشناسی دقیق، کنترل منابع جهان سوم را در دست گرفتند. بدین ترتیب، سیل مواد اولیه از شرق به غرب سرازیر شد و در نتیجه، غرب به پیشرفتی بینظیر دست یافت و جهان سوم در درّهی فقر فرو رفت. سردمداران غرب، فرهنگ مولّد و پویای جوامع را به فرهنگی نامتحرک و مصرفی تبدیل کردهاند. آنان میکوشند با تبلیغات فرهنگى، مصنوعات خود را جایگزین کالاهای محلی کنند و اینگونه القاء میکنند که کالاهای خارجی به علت مرغوبیت و بادوام بودن، برای دیگر جوامع مقرون بهصرفه است.
ب) وابستگی فرهنگى؛ سرمایهداران غرب پس از سالها به این نتیجه رسیدهاند که مهمترین مانع توسعهطلبی آنها در دیگر کشورها، قدرت فرهنگی این ملتهاست و تا زمانیکه باورهای مذهبی جامعهای پایدار باشد، چپاول آن کشورها مشکل خواهد بود. بنابراین تلاش کردند سلطهی فرهنگی خود را پی بگیرند. اگر سلطهی فرهنگی گریبانگیر جوانان کشور شود، احساس حقارت و پوچی و ناتوانی در روح آنان ایجاد میشود و آنها به این باور دروغین میرسند که قدرت هیچ کار مهمی را ندارند یا تنها با استفاده از کالاها و مدهای غربی میتوانند به تشخّص و موفقیت برسند.
ج) بحران هویت؛ گراهام ای فولر، معاون پیشین شورای اطلاعاتی امنیت ملی در سازمان سیا میگوید: "اسلام و نهضتهای اسلامی در زمان ما، منبع کلیدی کسب هویت را برای اقوامی فراهم میآورند که قصد دارند همبستگی اجتماعی خود را در مقابله با تهاجم فرهنگی غرب تقویت کنند. " براساس این برداشت، چندی پیش مؤسسهی امور امنیت ملی یهودیان در واشنگتن، در کنفرانسی به صراحت اعلام کرد: "باید هویت دینی مسلمانان را از آنان بگیریم. " فقر شخصیتى، مهمترین آسیب اجتماعی امروز بخشی از جامعهی ایران است که مظاهر آن در جامعه دیده میشود. الگوهای رسمی تبلیغشده در سالهای گذشته، با نیازهای جوانان و ویژگیهای جامعهی مطلوب تضاد اساسی دارد.
نتیجه گیری و ارئه چند پیشنهاد
آنچه بر اصلاح الگوی مصرف و دستیابی به فرهنگ بهینهی مصرف در کشور دارای اهمیت میباشد این است که اصلاح الگوی مصرف نیازمند تبیین استراتژی و تعیین خطمشی است که طی آن، این اصل به یک شعار تغییر ماهیت ندهد. در واقع لازمهی دستیابی به این مهم در کشور، خیزش و حرکتی عمیق از سوی مسؤولان و همهی آحاد جامعه میباشد. لذا میبایست همگی این اصل را یک ضرورت دانسته و فعالیتهای خود را در راستای رسیدن به این اصل مهم برنامهریزی نمایند و برای دستیابی به این امر فرهنگساز اقدام نمایند.
آنچه که رهبر فرزانهی انقلاب بر آن تأکید میورزند، این است که "همهی ما بهخصوص مسؤولان قوای سهگانه، شخصیتهای اجتماعی و آحاد مردم باید در سال جدید در مسیر تحقق این شعار مهم، حیاتی و اساسی یعنی اصلاح الگوی مصرف در همهی زمینهها، برنامهریزی و حرکت کنیم تا با استفادهی صحیح و مدبرانه از منابع کشور، مصداق برجستهای از تبدیل احوال ملت به نیکوترین حالها، ظهور و بروز یابد. "
بنابراین تأکید رهبر معظم انقلاب بر اصلاح الگوی مصرف نشانگر این موضوع بهعنوان بستری مناسب برای شکوفایی و دستیابی به اقتدار ملی است. لذا پرهیز از شعارزدگی و حفظ صیانت اصل موضوع بهعنوان مهمترین عامل در مسیر اصلاح الگوهای مصرفی و همچنین تبیین و تحقق آن، وظیفهی اصلی همهی مردم و مسؤولین بهشمار میرود.
برای تحقق اصلاح الگوی مصرف و شناخت بستر و راه و روشهای آن، نیازمند شناسایی عوامل و زمینههای وضع موجود هستیم که به برخی از آنها اشاره شد. در پایان این مقاله و به منظور ارائهی رهیافتهای مفید برای دستیابی به مدل ایدهآل برای نیل به جامعهای که در آن الگوهای مصرف به شکل عالمانه و صحیح، اصلاح شده است، چند راهکار پیشنهاد میگردد. بررسی این راه کارها و هرگونه پیشنهاد اصلاحی دربارهی آنها نیز نیازمند تلاش صاحبان خرد و اندیشمندان جامعه است.
1. فرهنگسازی؛ فرهنگسازی پایدار، بستر اصلی نهضت اصلاح الگوی مصرف میباشد. یکی دیگر از ابعاد فرهنگسازی که به نوعی مهمترین بخش آن است و میبایست بهعنوان پیشنیاز هر کاری همچون اصلاح مصرف انجام شود، توجه به مسألهی تغییر نگرشهاست.
2. تغییر نظام مصرف؛ نظام مصرف هر جامعه باید متناسب با فرهنگ بومی و محلی باشد و همانند گرانیگاه تعادل میان منابع تولید و نیازهای جامعه را ایفای نقش بکند.
3. ایجاد ساختارهای جدید و مبتنی بر نظام الگوی مصرف با هدف صرفهجویی؛ تغییر و اصلاح الگوی مصرف بدون تحول در مراحل تولید و بسترهای اقتصاد کلان، اصولاً امکانپذیر نخواهد بود. بسیاری از کارخانهها و صنایع تولیدی ما یا دچار فرسودگی و فقر فنآوری شده یا محصولات و کیفیت آنها متناسب با نیاز جامعه و دانشآمروزی در حوزهی صنعت نیست. لذا باید ضمن توجه به مقولهی استاندارد (نظام ایزو) در فرآیند تولید، میتوان از فنآوریهای جایگزین و نسل جدید خطوط تولید استفاده کرد.
4. جهتگیری صحیح نظام اجرایی و سیاستگذاری؛ رسیدن به نظام الگوی مصرف کارآمد، بدون قوانین و نظام حقوقی شفاف و نشاطآفرین ممکن نیست. دستورالعملها و مقررات باید در دو حوزهی سیاستگذاری کلان و نیز قوانین و مقررات عینی برای تهیهی نظام الگوی مصرف کشور تدوین و تصویب گردد.
5. نقش خانواده در اصلاح الگوی مصرف؛ خانواده مدرسه اصلی آموزشی و پرورشی رفتار مصرفی است به لحاظ تجربی و با آزمونهای علمی اثر خانواده بر رفتار مصرفی اشخاص کاملاً محرز شده است.
6. نقش جوان مسلمان در اصلاح الگوی مصرف؛ بدون تردید، جوانان از مهمترین سرمایههای بشری در هر جامعهای هستند و آثار مادی و معنوی فراوانی برجای گذاشتهاند. امروز برخی تلاش میکنند تا ذهن جوانان را به امور واهی و پوچ مشغول سازند تا به فکر سازندگی و آبادانی کشور خود نباشند. در همین راستاست که قشر عظیمی از کشور یعنی جوانان میتوانند با بکارگیری راهبردهای ارائهشده در بالا کشور را در دستیابی و عمل به این نظام یاری کنند.
7. نقش رسانه ملی در ترویج نگاه عیبجویانه به اسراف؛ صدا و سیما بهعنوان دانشگاه عمومی میتواند با تهیهی برنامههای جذاب و قابل استفاده، اقشار مختلف مردم را کماکان به صرفهجویی ترغیب و با دیدی تازه از زوایای مختلف مسایلی که هنوز مطرح نشده را تشریح نماید. مثلاً بهتدریج برنامههایی را تهیه و پخش نماید که فقط شامل صرفهجویی در آب، برق، گاز و بنزین نباشد، بلکه اموری مانند توجه جدی به بیکاری و نیازمندان جامعه، گسترش امکانات رفاهی عمومی و نحوهی سرمایهگذاری عمومی جامعه در آنها لحاظ گردد.